قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه > سرگرمی > داستان کوتاه > داستان کوتاه شیوانا، انتخاب زبان ارتباط

داستان کوتاه شیوانا، انتخاب زبان ارتباط

روزی شیوانا در مدرسه مشغول تدریس بود که متوجه شد شاگردان در گوشه ای با هم صحبت می کنند و وقتی موضوع را پرسید، یکی از آنها گفت:«در مورد یکی از مغازه های عطاری دهکده صحبت می کنیم.صاحب مغازه مردی بسیار عبوس است و همه ما وقتی داخل مغازه او می رویم از دیدن چهره درهمش ، دچار دلهره می شویم.اما نکته اینجاست که این مرد بداخلاق در مقابل آشپز مدرسه چهره ای خندان دارد و بقدری با او خوشرو می شود که همه متعجب می شوند و ما هم هیچ دلیلی برای تغییر رفتار خاص عطار نداریم. »

شیوانا لبخندی زد و آشپز را به کلاس دعوت کرد و شاگردان از او در باره رفتار خاص عطار پرسیدند.آشپز با تبسم گفت:«من از سرزمینی دور می آیم.بیست سال پیش وقتی وارد این دهکده شدم، زبان اهالی دهکده را درست نمی فهمیدم و بارفتارهای اینجا هم آشنا نبودم .وقتی برای خرید ادویه جات و چاشنی های غذا مجبور بودم هر هفته چندین بار به مغازه عطاری بروم، مثل شما روزهای نخست از دیدن چهره عبوس عطار یکه می خوردم.

اما طوری رفتار کردم که انگار معنای خشم وعصبانیت اورا نمی فهمم و تا اوبامن خوشرو نمی شد، از مغازه بیرون نمی رفتم.سرانجام عطار فهمید که من زبان اخم اورا متوجه نمی شوم و او اینگونه نمی تواند پیام احساسی اش را به من منتقل کند واز سوی دیگر به پولی که بابت خرید ادویه ها و چاشنی ها ، می پرداختم نیاز داشت.به همین دلیل با من خوش رفتاری می کرد، که همین دوستی سالهاست عمیق و ریشه دارتر شده است و الان نزدیک ده سال است که خندان و شاد برخورد می کند و حتی بعضی مواقع با من می خندد و در مورد اهالی دهکده که با اخم او ته دلشان خالی می شود، لطیفه تعریف می کند.»

یکی از شاگردان با ناراحتی وفریاد گفت:«شما و آن دوست عطارتان ما را مسخره خود کرده اید.خشم وعصبانیت یک زبان جهانی است و ربطی به فرهنگ و دهکده خاصی ندارد.همه آدمها تقریبا” یک جور ناراحت و برآشفته می شوند! چطور شما نمی توانید پیام های احساسی آدمهای خشمگین را متوجه شوید؟»

آشپز لبخندی زد و گفت:«متوجه حرفتان نشدم؟ لطفا” تکرار کنید!»

شاگرد با عصبانیت گفت:«مگر ممکن است حالت عصبانی مرا درک نکنید؟! شما چگونه در این مدرسه دوام آورده اید؟!»

آشپز دوباره لبخندی زد و گفت:«باز هم متوجه حرفتان نشدم؟ اینجا مدرسه خوبی است و همه شاد وبا نشاطند! و شاگردان هم اهل ذوق و شوخ طبعند؛ بخصوص شما که موقع نهار همیشه برای گرفتن ته دیگ بیشتر با خودتان ظرف بزرگتری می آورید و چقدر ماهرانه خودرا مظلوم جلوه می دهید!»

شاگرد پرخاشگر صورتش از خجالت سرخ شد و بلافاصله به خنده افتاد و گفت:«چه جالب ! پس شما متوجه شگرد من برای گرفتن ته دیگ شده اید! والبته احساس مرا هم بدون اینکه بزبان بیاورم درک کرده اید! پس چطور هیجان های خشم و عصبانیت را متوجه نمی شوید؟»

آشپز گفت:«من همه هیجانات را متوجه می شوم.اما این را که به طرف مقابلم پیام دهم متوجه پیام هیجانی اش شده ام یا خیر ، خودم انتخاب می کنم.من انتخاب کرده ام که در مقابل خشم وعصبانیت ، واکنش نفهمیدن از خود نشان دهم! تا طرف مقابل مجبور شود روش پیام رسانی دیگری را برای ارتباط انتخاب کند.

نکته مهم در ارتباط بین آدمها این است که به کدام هیجان اجازه ارتباط و پیام رسانی دو سویه بدهید.من انتخاب کرده ام که همیشه شادی و خوش خلقی را انتخاب کنم.بقیه هیجانات را متوجه نشوم.بقیه اش دیگر مشکل من نیست .به همین سادگی!».

بیشتر بخوانید:

داستان های شیوانا

دیدگاهتان را بنویسید