قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه > سرگرمی > ضرب المثل > داستان ضرب‌المثل بوق سگ

داستان ضرب‌المثل بوق سگ

بازار در ایران نقش مهمی داشته و دارد. مراقبت از این بازارها کار سخت و مهمی بود. درست است که هر حجره و مغازه‌ای با استفاده از درهای چوبی بسته می‌شد؛ اما این درها از امنیت بالایی برخوردار نبودند.

داستان ضرب‌المثل  بوق سگ
داستان ضرب‌المثل بوق سگ

از همین رو امنیت اصلی بازار بسته به درهای اصلی و نگهبانان بازار بود. نگهبانان درهای اصلی بازار از اذان مغرب تا اذان صبح در بازار مشغول کشیک دهی بودند.
اما از آنجا که بازار بزرگ و امکان بازبینی همه جای آن غیرممکن بود، نگهبانان، همراه خود سگ هایی درنده هم داشتند. این سگ ها به سگ های بازاری معروف بودند که به غیر از مربی خود هر جنبنده ای را می دیدند، مورد هجوم قرار می دادند.

از همین رو با نزدیک شدن به مغرب، نگهبانان سگ ها را در بازار رها می کردند و در همان هنگام در بوقی که از شاخ قوچ ساخته شده بود، می دمیدند. این کار برای این بود که هر فردی که در بازار بوده، حجره اش را ببندد و بازار را ترک کند.

این بوق چندبار به صدا در می آمد و دیگر حتی مشتری آخر وقت هم حساب کار خودش را می کرد و می دانست که اگر دیروقت برای خرید به بازار برود شاید جان سالم به در نبرد.

برای دیدن لیست ضرب المثل ها روی عکس زیر کلیک کنید:

داستان ضرب المثل

دیدگاهتان را بنویسید