قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه > بایگانی برچسب: داستان تاریخی (صفحه 3)

بایگانی برچسب: داستان تاریخی

داستان باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

داستان کوتاه آموزنده

در روزگاران گذشته و در سرزمینی دور پادشاهی فرمانروایی می کرد که یک پسر داشت و بسیار به پسرش افتخار می کرد. پادشاه لحظه شماری می کرد تا پسرش کمی بزرگ تر شود تا به او آموزش های بسیاری بدهد و از او پادشاهی دانشمند و قدرتمند بسازد.

ادامه مطلب...

داستان کوتاه تاریخی قدرت تخیل

داستان کوتاه قدرت تخیل

می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد.این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه "سنگ مرمر" بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت "خیره" می شد و هیچ نمی گفت.

ادامه مطلب...

داستان نشو در حساب جهان سخت گیر

داستان نشو در حساب جهان سخت گیر

وﻗﺘﯽ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺷﺪ ،ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺎﻥ ﺑﻠﻮﭺ که از بزرگان شهر بود را دستگیر ﻭ بهمراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان بلوچ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.

ادامه مطلب...

داستان کنیزک زیبا و غلام امانتدار

داستانهای کوتاه تاریخی

اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت. ۲۰ هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود، این کنیز ماه‌ها در خانه بود، همه می‌دیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت.

ادامه مطلب...

داستان تاریخی حکومت نیشابور یا قاطر و پالان

داستان کوتاه تاریخی

روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.

ادامه مطلب...

داستان های آموزنده کوتاه تاریخی – ۳

داستان های آموزنده کوتاه تاریخی - ۳

الله اکبر! یعنی خداوند از سلطان محمود بزرگ تر است سلطان محمود، به نگاهی، دلباخته زنی شده و چون می خواهد او را به همسری درآورد، با خبر می شود که آن زن را شوهری است نجار و به آئین مسلمانی بر سلطان حرام است. و چون جناب سلطان نمی …

ادامه مطلب...