شاید ضرب المثل ارزن عثمانی خروس ایرانی را شنیده باشید. در جریان نبرد نادر شاه با عثمانی ها روزی فرستاده دولت عثمانی با دو گونی ارزن نزد نادرشاه شرفیاب می شود و آنها را در مقابل نادرشاه بر روی زمین میگذارد.
ادامه مطلب...بایگانی برچسب: ضرب المثل های فارسی
ضرب المثل شتر را به نمد داغ می کنند
ضرب المثل شتر را به نمد داغ میکنند را در بیان سرانجام انسان مکار و فریبکار به کار میرود و نشان می دهد نیرنگ و فریب، سرانجامی جز شکست ندارد.
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل مگرسر آورده ای؟
در زمان جنگهای روس و ایران در دوره فتحعلی شاه قاجار که شکست لشکر ایران نزدیک شد یکی از دراویش بنام "حاج میرزا محمد اخباری" نزد شاه رفت و متعهد شد که تا چهل روز سر سردار روسی بنام "اشپختر"را تحویل دهد
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل خداوند شری بدهد که خیر ما در آن باشد
روزگاری، مردی پرهیزگاری در شهری زندگی می کرد. شبی از شب ها مرد برای سر زدن به حیواناتشان به سوی طویله رفت و دید که گاوش مرده است.
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گروهی دزد غارتگر بر سر کوهی ، در کمینگاهی به سر می بردند و سر راه غافله ها را گرفته و به قتل و غارت می پرداختند و موجب ناامنی شده بودند.فرماندهان اندیشمند کشور ، برای مشورت به گرد هم نشستند و درباره دستیابی بر آن دزدان گردنه به مشورت پرداختند سرانجام عده ای از سربازان ورزیده به کمینگاه دزدان یورش برده و بر آنان چیره شدند
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل یک فوت و یک صبر
در گذشته مردی تهی دست با خانواده اش زندگی می کرد. مرد آن قدر فقیر بود که به جز نان و مقداری ماست غذای دیگری نداشتند حتی گاهی همان را هم نداشتند و شب ها با شکم گرسنه می خوابیدند. آن ها این گونه روزگار می گذراندند تا اینکه یک روز پسر مرد تهی دست بیمار شد.
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل ﺩﻭ ﺯﺍﺭﻳﺶ ﻛﺞ ﺍﺳﺖ
ﺳﻲﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﻛﻪ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ ﮔﺴﺘﺮﺩﮔﻲ ﻭ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯﻱ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ (ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ) ﺍﺯ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﮕﺎﻧﻲ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ، ﺳﻜّﻪﻫﺎﻱ ﺩﻭ ﺭﻳﺎﻟﻲ، ﭘﻨﺞﺭﻳﺎﻟﻲ،ﺩﻩ ﺭﻳﺎﻟﻲ ﻭ .. ﺩﺭ ﻗﻠﻚ ﺗﻠﻔﻦ ﻣﻲﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﮔﻮﺷﻲ ﺑﻮﻕ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺷﺨﺺ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺷﻤﺎﺭﻩﮔﻴﺮﻱ ﻛﻨﺪ و ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺑﻪ ﮔﻔﺖﻭﮔﻮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ .
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل فلک همیشه به کام یکی نمی گردد
در گذشته بازرگانی ثروتمند در خانه ای بزرگ زندگی می کرد. روزی از روزها که بازرگان در حیاط خانه اش نشسته بود صدای غلام ویژه ی خود را شنید که با ناله می گفت:« قربان بدبخت شدیم؛ زیرا ساعتی پیش قسمتی در بازار آتش گرفته است و همه ی دکان هایمان سوخته اند».
ادامه مطلب...ریشه ضرب المثل های فارسی
داستان ضرب المثل،کاربرد ضرب المثل ، فلسفه ضرب المثل،ریشه ضرب المثل،ضرب المثل ها,ضرب المثل ایرانی,معنی ضرب المثل،ضرب المثل فارسی،ضرب المثل های قدیمی
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل پدر گدایم را نگو تا پدر شاهت را نگویم
در گذشته مردی پیر به همراه پسر جوانش زندگی می کرد. روزی از روزها پدر بقچه ای کوچک را به دستش گرفت و به سوی زمین کشاورزی اش به راه افتاد.
ادامه مطلب...داستان ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ دست بریده قدر دست بریده را می داند
در گذشته مردی به همراه خانواده اش زندگی می کرد. مرد هر روز به بهانه های مختلف از زیر کار کردن در می رفت و در خانه می ماند و استراحت می کرد. او کارگری ساده بود که در دکان تاجری پادویی می کرد و از این راه پولی به دست می آورد.
ادامه مطلب...داستان ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﺷﯿﺦ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻋﺠﺐ ﭘﻨﺠﻪ ﺭﺍ ﮔﺰ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻭﺟﺐ
ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻓﻼﻧﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ . ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ .
ادامه مطلب...معنی و مفهوم و کاربرد ضرب المثل
ضرب المثل ها ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺩﻡﺍﻧﺪ، ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﻝ ﻭ ﻫﯿﺎﻫﻮﯾﺶ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﺜﻞﻫﺎ ﯾﺎﻓﺖ. ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﻮﺍﻋﺪ ﻭ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻭ ﺩﯾﻨﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ضرب المثل ها ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ …
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل هر چه نصیب است همان می دهند
در گذشته مردی برای شکار به همراه دوستش به بیشه ای رفتند و درحالی که با اسسب خود آرام آرام پیشمی رفتند ناگهان صدای عجیبی شنیدند. مرد کمی جلوتر رفت تا ببیند صدای چیست؟ همین که مرد به دنبال منبع صدا می گشت ناگهان شیری به سمت او حمله کرد و به سرعت مرد ر بین دندان هایش گرفت و به سوی بیشه روانه شد.
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل یا سخن دانسته گوی ای مرد عاقل یا خموش
در گذشته جوانی جویای نام زندگی می کرد. جوان که بسیار دوست می داشت نام و آوازه اش همه جا بپیچد و همه او را بشناسند، در هرجا که می دید عده ای گرد هم آمده اند و سخن می گویند بی تعارف داخل جمع می رفت و بی هیچ درخواستی سخنان دیگران را قطع می کرد و خود سرگرم سخن گفتن می شد.
ادامه مطلب...