روزی خبر رسید که مردی وارد مدرسه شیوانا شده است که در تمام جنبه های زندگی اش شکست خورده بود. خانواده اش را ازدست داده بود. دوستان و آشنایانش او را رها کرده بودند و تمام اعتبار و اموالی که سالها جمع کرده بود در اثر زلزله از بین رفته …
ادامه مطلب...داستان کوتاه قهوه شور
پسری ، دختری را که قرار بود تمام زندگی اش شود برای اولین بار به کافی شاپ دعوت کرد ، تا به او اعلام کند که قصد ازدواج با او را دارد ، در حال نشستن پشت میز پسر سفارش قهوه داد ، سپس رو به پیشخدمت کرد و گفت …
ادامه مطلب...داستان کوتاه : خبر دادن
مرد ثروتمندي مباشر خود را براي سرکشي اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسيد: – جرج ازخانه چه خبر ؟ – خبر خوشي ندارم قربان سگ شما مرد . – سگ بيچاره پس او مرد. چه چير باعث مرگ او شد ؟ – پرخوري قربان ! – پرخوري؟ مگه چه …
ادامه مطلب...داستان کوتاه : شهری که همه مردمش دزد بودند!
شهري بود که همة اهالي آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کليد بزرگ و فانوس را برمي داشت و از خانه بيرون ميزد؛ براي دستبرد زدن به خانة يک همسايه.حوالي سحر با دست پر به خانه برمي گشت، به خانة خودش که آنرا هم دزد زده …
ادامه مطلب...داستان کوتاه:بزرگترین درس زندگی
ترس و وحشت زیردریایی را در برگرفته بود. من آنچنان ترسیده بودم که به سختی نفس میکشیدم. مرتباً به خود میگفتم این مرگ است! مرگ. با وجود اینکه همهی دستگاههای خنک کننده و بادبزنهای برقی را از کار انداخته بودیم و دما به بیش از صد درجه رسیده بود، باز …
ادامه مطلب...داستان کوتاه رموز و آداب عشق
دیروز بر دروازه ی معبد ایستادم و از رهگذران درباره ی رموز و آداب عشق پرسیدم مردی میانسال می گذشت. جسمی بی رمق و چهره ای غمگین داشت آهی کشید و گفت عشق میراثی است از اولین انسان که استحکام و توانایی را ضعیف ساخته است جوانی تنومند و ورزیده …
ادامه مطلب...داستان کوتاه چوپان و بز چالاک
ﭼﻮﭘﺎنی ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺰ ﭼﺎﻻﻙ ﺍﺯ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ بپرد، نشد که نشد. ﺍﻭ میﺩﺍﻧﺴﺖ ﭘﺮﻳﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﺰ ﺍﺯ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻫﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﺮﻳﺪﻥ ﻳﻚ ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﺑﺰ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻫﻤﺎﻥ. ﻋﺮﺽ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻗﺪﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ بپرﺩ… ﻧﻪ ﭼﻮﺑﻲ …
ادامه مطلب...سخنان فرانسیس بیکن – فیلسوف بریتانیایی
سخنان فرانسیس بیکن – فیلسوف بریتانیایی عطر گلها زمانی كه در باغچه هستند، لذت بخش تر است، تا زمانی كه آنها را می چینی. بد گمانی در افكار انسان مانند خفاش در میان پرندگان است كه همیشه در سپیده دم یا هنگام غروب كه نور و ظلمت …
ادامه مطلب...داستان کوتاه پرنده ای به رسالت مبعوث شد
خداوند گفت : دیگر پیامبری مبعوث نخواهم فرستاد ، ان گونه که شما انتظار دارید اما جهان هرگز بی پیامبر نخواهد ماند. وآنگاه پرنده ای را به رسالت مبعوث کرد. پرنده آوازی خواند که در هر نغمه اش خدا بود عده ای به او گرویدند و ایمان آوردند. وخدا گفت …
ادامه مطلب...داستان کوتاه قهوهی مبادا
با یکی از دوستانم وارد قهوهخانهای کوچک شدیم و سفارش دادیم به سمت میزمان میرفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوهخانه شدند و سفارش دادند: پنجتا قهوه لطفاً، دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا!سفارششان را حساب کردند، دوتا قهوهشان را برداشتند و رفتند. از دوستم پرسیدم: …
ادامه مطلب...سخنان حکیمانه :حرف حساب
بعضی ها عجیب هستند با یک اتفاق می آیند و می نشینند ته ته دلت ، و با هزار بهانه و تلخی و اخم و تخم و دلیل دیگر از دلت نمیروند . خوب میخندند ؛ خوب گوش میکنند ؛ اصلا انگار آمده اند که مایه دلگرمیت باشند . حتی …
ادامه مطلب...داستان کوتاه گرگ و گوسفند
روزي بود، روزگاري بود. گوسفند سياهي هم بود. روزي گوسفند همانطوري سرش زير بود و داشت براي خودش ميچريد، يكدفعه سرش را بلند كرد و ديد، اي دل غافل از چوپان و گلّه خبري نيست و گرگ گرسنهاي دارد ميآيد طرفش. چشمهاي گرگ دو كاسهي خون بود. گوسفند گفت: سلام …
ادامه مطلب...حکایت های شیرین سعدی
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب از دست …
ادامه مطلب...سخنان صادق هدایت
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید. عشق چیست؟ برای همه رجاله ها یک هرزگی یک ولنگاری موقتی است . عشق رجاله ها را باید در تصنیفهای هرزه و فحشا و اصطلاحات رکیک که در عالم مستی و هشیاری تکرار میکنند پیدا کرد . در زندگی زخم …
ادامه مطلب...سخنان پاراماهانسا یوگاناندا
هنگامی که دیگران به درستی شما را درک نمی کنند،خداوند شما را درک می کند.او عاشقی است که همواره شما را دلگرم می نماید،بدون توجه به اینکه مرتکب چه خطاهایی شده اید. سایرین تنها لحظه ای اظهار مهر می کنند و سپس شما را از یاد می برند، اما او …
ادامه مطلب...